به گزارش «فرهیختگان»، فوتبال ایران با چالشهای بسیاری روبهرو است و با مشکلات زیادی دستوپنجه نرم میکند. به نظر میرسد تا زمانی که فوتبال به دست متولی دلسوز و کاربلدی نیفتد وضع به همین منوال باقی بماند. هومن افاضلی بهعنوان یکی از اعضای بدنه این فوتبال این مسائل را بهخوبی حس کرده است. از این رو نسخههای تکراری و به قول خودش بدیهیات را برای این فوتبال میپیچد. نسخههایی که شاید تکراری است ولی اگر بعد از سالها به مرحله اجرا درآید شاید گامی در جهت نجات فوتبال بردارد. گفتوگوی «فرهیختگان» با افاضلی را در ادامه میخوانید.
با توجه به شرایط موجود، لیگ را در آستانه برگزاری مسابقات فوتبال چطور ارزیابی میکنید؟
به نظر من تعداد تیمهایی که خود را خوب آماده نکردند زیاد است. البته اغلب تیمها تمرینات را کم و بیش بهموقع شروع کردند ولی در برخی باشگاهها انتخاب مربی با تاخیر انجام شد و تا مربی نباشد شرایط تمرین ایدهآل نمیشود. فکر میکنم تعداد تیمهایی که یارگیری خوبی نکردند زیاد است. اینکه بازیکن خوبی در بازار موجود نیست دلیل موجهی برای یارگیری ضعیف نیست بلکه میتوانستند با ورود به بازار نقلوانتقالات همان بازیکن موجود را با توازن بین باشگاههای مختلف تقسیم کنند. درحال حاضر سه چهار تیم سطحشان کاملا با بقیه فرق دارد. سایرین هم از نظر کیفیت بازیکن در شرایط خوبی نیستند و از نظر مالی هفت، هشت تیم چالش زیادی خواهند داشت.
فکر نمیکنید مشکلات مالی مانع از یارگیری برخی تیمها شده است؟
یکی از دلایل مشکلات مالی است ولی مهمترین دلیل این است که وقتی سرمربی تیم مشخص نیست یا در آخرین لحظات تغییر میکند در آن باشگاه دیدگاه روشنی برای جذب بازیکن وجود ندارد. بعضی باشگاهها عادت دارند اول بازیکن بگیرند و بعد سرمربی انتخاب کنند. چطور ممکن است یک آدمی که میخواهد از این بازیکنان استفاده کند هیچ نقشی در جذبشان نداشته باشد. کار جمعی قابل قبول است ولی وقتی سرمربی در آن جمع نقش زیادی نداشته باشد قابل قبول نیست. اگر نخواهیم بگوییم سرمربی مهمترین آدم است حداقل میتوانیم بگوییم یکی از مهمترینهاست. باید سیستمی درست کرد که بیشترین راندمان را داشته باشد. درست مثل فرمول یک که خودرو را با رانندهای که میخواهد آن را به حرکت در بیاورد سازگار میکنند چراکه میخواهند او در بهترین حالت ممکن کار کند. برای مربی هم باید ابزاری فراهم کرد که بیشترین بازدهی را داشته باشد. از این رو یارگیری باید براساس ذهنیت مربی مربوطه باشد اما وقتی مربی را وادار میکنید خود را با تیم سازگار کند کارآیی لازم را نخواهد داشت.
در فوتبال روز دنیا نیز گاهی باشگاه بازیکن جذب میکند.
آنها برای جذب بازیکن با نظر باشگاه دلیل دارند. برای آنها منبع مالی بازیکن بسیار مهم است. باید دید بازیکنی که جذب میشود میتواند اسپانسر خوبی با خود بیاورد. خیلی از بازیکنان ژاپنی و کرهای به این دلیل مورد توجه باشگاههای مطرح اروپایی قرار میگیرند که با خود اسپانسرهای خوب میآورند. پس از این انتقالهای شرکتهای بزرگ کرهای و ژاپنی پشت باشگاه قرار میگیرند. به همین دلیل در برخی باشگاههای دنیا صرفا سرمربی تصمیم نمیگیرد. در همان باشگاهها اما اگر سرمربی بگوید این بازیکن بهدرد ما نمیخورد تحت هر شرایطی جذب آن بازیکن منتفی است یا اگر مربی بازیکن خاصی را بخواهد همه سعی خود را میکنند تا آن بازیکن را بگیرند. از این رو اصلیترین فرد در یک باشگاه و تیم سرمربی است، درحالی که در باشگاههای ما به کل سرمربی را حذف میکنند و تیم را تشکیل داده و به دست مربی میدهند.
فصل جدید، مربیان جدید به خود دید. فکر میکنید این تغییر رویه بعد از سالها تکیه بر مربیان با تجربه راهحل مناسبی برای تغییر است؟
مربیگری تلفیقی از دانش، تجربه و استعداد است. خیلی وقت است در کشور ما فاکتور تجربه بر دو فاکتور دیگر اولویت داشته است. این به باوری طولانی در کشور ما تبدیل شده چراکه مدیران ما قوی نیستند و برانتخابهای اشتباه خود اصرار دارند. از این رو بودند مربیانی که با تکیه بر یکی از سه فاکتور خود را مطرح کردند زیرا رقابت بین مربیان، سطح بالا نبوده است. وقتی مربی خارجی همه را کیشومات میکند به همین دلیل است. یک بخشش مربوط به آن است که مربیان ما هر سه فاکتور را با هم ندارند، بنابراین در رقابت با مربی با یک سطح بالاتر دچار مشکل میشوند. از طرفی به مربیان خارجی بهترین تیمها را میدهند. طبیعی است اگر مربی مثل استراماچونی به تیمی برود که از سطح مالی و امکانات پایینی برخوردار است شرایطی که در استقلال رخ داد برایش اتفاق نمیافتد. اما در هر حال رقابتی که باید بین مربیان داخلی و خارجی باشد به دلیل انتخاب نادرست در سالهای متوالی به بیراهه رفته است. از این رو مربیان داخلی در تقابل با مربیان خارجی دچار چالش میشوند. ضمن اینکه یکسری مربی همواره سالهای متمادی در لیگ ما حضور داشتند و حالا برعکس شده و انتخاب مربیان جوان و جدید بر خلاف جریانی است که سابقا در فوتبال ما وجود داشت. این نشان میدهد ما دچار افراط و تفریط شدهایم.
با حضور مربیان جوان در لیگ برتر موافق هستید؟
حضور جوانها همیشه خوب است و من از حضور آنها استقبال میکنم. معمولا جوانها به دلیل انرژی زیاد و ایدههای نو میتوانند تحول ایجاد کنند که البته قواعدی دارد. خیلی از جوانها این روزها برای این تیم میگیرند که قبلا بازیکنان خوبی بودند. این انتخابها برای آن آدمی که آنها را انتخاب کرده است سرمایه اجتماعی ایجاد میکند. ستاره فوتبال یک سرمایه اجتماعی است و باشگاه برای اینکه از این سرمایه استفاده کند او را بهعنوان سرمربی استفاده میکند. طبیعی است که بازیکنها هم این پیشنهادات را قبول میکنند چون جذاب است و قدم اول را برایشان آسان میکند. درحالی که خیلی از مربیان آرزو دارند چنین شرایطی برایشان اتفاق بیفتد. حال اگر آن آدم خود را آماده کرده و دو فاکتور مربیگری را داشته باشد شانس موفقیت دارد. برخی از این مربیان جوان از دورانی که بازیکن بودند آنقدر سرمایههای بزرگ دارند که در صورت اشتباه باز هم شانسهای خوب خواهند داشت ولی این کافی نیست و معمولا لازم است موفقیت حاصل شود.
با این شرایط چه سرنوشتی در انتظار لیگ پیش رو است؟
لیگ پیش رو دو دسته تیم خواهد داشت. یکی تیمهایی که ثبات مالی دارند و بقیه تیمهایی که ثبات مالی ندارند. تیمهایی که ثبات مالی دارند میتوانند ردههای بالای جدول را تصاحب کنند. این تیمها شناخته شدهاند. شاید همگی خیز قهرمانی بر ندارند ولی حداقل جایگاه امنی خواهند داشت. در سایر تیمها چالشهای بیرون زمین(چالش مالی) رویشان تاثیر منفی میگذارد و ناخواسته وارد زمین میشوند. آنها اگر میخواهند لیگ برتری باقی بمانند باید بیش از پیش تلاش کنند.
چطور میتوان این فاصله طبقاتی مالی را در فوتبال از بین برد؟
شرایط اقتصادی خوبی در کشور وجود ندارد ولی آنچه در فوتبال است ادامه فوتبال را سخت میکند. میبینید که وزارتخانهای مثل نفت به کل خود را از فوتبال و حتی ورزش کنار کشیده و مایل است از شر همه تیمهایش راحت شود و برای رسیدن به این هدف هر کاری میکند. اگر با همین فرمان پیش برویم سایر سازمانها نیز به همین نقطه میرسند. ما اگر میخواهیم فوتبال را حفظ کنیم- با وجود اینکه خیلی دیر شده است- باید ساختارهای مالی فوتبال را تغییر دهیم. لازم است محل ورود پول به فوتبال تغییر کند. اگر قرار باشد با همین روش کمک از بخش دولتی، پول وارد فوتبال شود به جایی نمیرسیم. ممکن است امسال مدیری بخواهد تیم داشته باشد و سال بعد مدیری به آن بخش دولتی بیاید که به تیمداری علاقه نداشته باشد با این روش فقط فوتبال ضرر میکند. مدیر پول خود را خرج نمیکند بلکه پول دولت است و در قبالش مسئولیت اجتماعی دارد پس نمیشود حفظش کرد. مسئولیت اصلی آدمهایی که در سطح کلان مدیریت میکنند این است که ساختار را تغییر دهند. لازم است این فرد بهجای اینکه به فکر خود و شرایطشان باشد به فکر شرایط فوتبال باشد. این چیزی است که از آنها میماند. میتوان جلساتی با مجلس و دولت برگزار کرد. باید به این نتیجه برسند که چه فکری میتوان برای نجات فوتبال و ساماندهی مالی آن کرد. ورودیهای پول چطور میتواند بهجای موقتی، دائمی باشد. اینها مسائل استاندارد در همه جای دنیاست و ما میتوانیم براساس شرایط بومی خاص خودمان این مسائل را مطابقت دهیم. مثلا اگر ما نمیتوانیم حق پخش تلویزیونی بگیریم باید راهکارش را پیدا کنیم چراکه این بحثی بینالمللی است و ما بعدها به خاطر آن در سطح بینالمللی دچار چالش میشویم.
به نظر شما باشگاهها با این همه بدهی میتوانند وارد چنین مباحثی شوند؟
به نظر من اولویت اصلی فدراسیون فوتبال بعد از انتخابات باید ایجاد ساختار مالی فوتبال به شکل جدید باشد. لازم است این ساختار براساس مبانیای که در همه جای دنیا مورد استفاده قرار میگیرد همانندسازی شود. این راهها را میتوان شناسایی کرد و براساس شرایط بومی منطقه به مرحله اجرا رساند. مهمترین مسالهای که فوتبال روز دنیا را به اینجا رسانده حق پخش تلویزیونی و اسپانسرینگ است. این مسائل باید حل شود. اگر باشگاههای ما نمیتوانند براساس الزام AFC برای خود ساختارهای اقتصادی تهیه کنند و فقط ظاهرسازی میکنند، باید حل شود. اگر باشگاهها نمیتوانند، سازمان لیگ باید ورود کند و شرکتها را برای سرمایهگذاری در فوتبال جذب کند. اگر این اتقاقات رخ ندهد فوتبال ایران در شرف مرگ است.
فوتبال ما به مصرفکننده تبدیل شده و دیگر شاهد ظهور بازیکن مستعد و تراز اول نیستیم. فکر میکنید دلیل این رکود چیست؟
چرخه بازیکنسازی در فوتبال ما بهطور کامل از بین رفته است. مدتهاست بازیکن نخبه ایرانی نمیبینیم. مدتهاست بازیکنی در کلاس علی کریمی ظهور نمیکند درحالی که قبلا در هر دوره بازیکنانی از این دست بودند. در دهه 60 آنقدر بازیکن داشتیم که میتوانستیم دو سه تیم ملی داشته باشیم. الان دیگر بازیکن نخبه نداریم و اعضای تیم ملی هم بازیکنان متوسط خوب هستند و بازیکنی با اختلاف کلاس علی دایی، علی کریمی یا مهدویکیا وجود ندارد. معنیاش این است که ما تولید بازیکن نداریم. سالها قبل متذکر شدیم از آموزش به دست مدارس فوتبال پولی، بازیکن به دست نخواهیم آورد. حالا آن بازیکنان به مراحل بالا رسیدند و میبینیم که کیفیت لازم را ندارند. اگر نتوانیم این مشکلات را حل کنیم نهتنها کیفیت لیگ را از دست میدهیم بلکه در رده ملی هم با چالش بزرگ تیم متوسط روبهرو میشویم. این روند باعث میشود علاقه مردم به فوتبال کم شود و فوتبال از رونق افتاده و از بین میرود. پس لازم است ابتدا شرایط اقتصادی باشگاهها را درست کنیم و بعد به سراغ مهندسی مدیریت باشگاه برویم تا هر فردی نتواند مدیرعامل باشگاه شود و کسی بیاید که ساختار باشگاه و قواعد فوتبال را بشناسد. لازم است که درصد خاصی از بودجه باشگاه به پرورش و تولید بازیکن اختصاص داده شود چراکه در غیر این صورت شانس دیگری نداریم. این فرمولها ساده است و همه میدانند ولی این بدیهیات را انجام نمیدهیم. همه سراغ مربی میروند و به او خرده میگیرند ولی وقتی مربی کیفیت لازم را از هیچ نظر در اختیار ندارد دچار مشکل میشود و کارش سخت خواهد شد.
* نویسنده: نیلوفر مژدهی، روزنامهنگار